پنجشنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۶

اگه...

تا بحال شده درباره آرزوهای محالت فکر کنی؟
این کاریه که تقریباً روزی 2-3 بار انجام میدیم.
به عنوان نمونه...
اگه من یه ماشین زمان داشتم، حتما میرفتم به 10 سال جلوتر و هرگز به عقب بر نمیگشتم.
اگه یه بار دیگه به عقب برگردم، محاله که با بعضی از دوستام دوست بشم.
اگه خدا رو میدیدم، ازش میپرسیدم: حق سختی کار ما بچه های این دوره و زمونه کجا رفته؟ ما که نه پیغمبر رو دیدیم و نه باز شدن رودخونه نیل و نه زنده شدن مرده ها و نه خیلی چیزای دیگه...
اگه یک میلیارد دلار داشته باشم، خیلی ازش رو صرف راحتی زندگی خودم و اطرافیام میکنم. اما یه قرونشم خرج عمل زیبایی نمیکنم.
اگه قرار بود دنیا یه روز دست من بود، پدر خیلی ها رو در می آوردم.
اگه حضرت عباس رو میدیدم، حتما ازش میپرسیدم که این داستان هایی که درباره اش میگن که حاجت همه رو میده راسته؟ اگه راسته، چرا جواب منو نداده و اگه دروغه چرا تو دهن دروغگو ها نمیزنه؟
اگه یه دستگاه داشتم که ذهن آدما رو میخوند، دست خیلی ها رو رو میکردم.
اگه یه روز جای مسئولین مملکتی بودم، به بچه های نخبه خیلی بیشتر از اینا میدون میدادم.
اگه میتونستم پرواز کنم، حتما به سمت خونه خدا پرواز میکردم.(البته تنهایی تو اونجا رو دوست دارم. نه همراه بودن با یه عالمه آدم دیگه)
اگه یه روز پسر میشدم، طرف هیچکدوم از دخترایی که میشناسم، نمیرفتم.
اگه میتونستم، گریه رو از زندگی دروغگو ها بر میداشتم.
اگه یه روز عاشق بشم، ...
برای این جوابی ندارم. نمیدونم باید چی کار کنم...

هیچ نظری موجود نیست: