جمعه، دی ۲۴، ۱۳۸۹

داستان بودار 2

توی تورات نوشته که حضرت اسحاق دو تا پسر داشته: یعقوب و عیسو.
یعقوب، همون حضرت یعقوبیه که پسرش حضرت یوسفه و لقبش هم اسرائیله و کلا بنی اسرائیل بچه هاشن.
داستان از این قراره که خدا به حضرت اسحاق میگه که عیسو رو بعد خودت جانشین اعلام کن و اونو پیغمبر اعلام کن و به قول خودشون برکت بده.
اسحاق هم عیسو رو صدا میکنه و بهش میگه: برو یه شکار توپ بکن و یه غذای خوب درست کن و بیار اینجا تا من تو رو برکت بدم و جانشین من بشی.
مامانشون، یعقوبو بیشتر دوست داشته. به خاطر همین میره به یعقوب میگه داستان از این قراره. تا داداشت رفته شکار، من یه غذای لذیذ درست کردم. اینو ببر واسه بابات تا تو جانشین بشی.
اما یه مشکلی وجود داشت. عیسو از این پشمالو ها بوده و یعقوب بور بوده و بی مو.
از طرفی اسحاق پیر شده بوده و جز سایه آدمها چیزی نمی دیده.
خلاصه یعقوب یه پوست بع بعی می اندازه رو دستش و خودشو جای عیسو جا می زنه و حضرت اسحاق هم برکتش میده و اونو جانشین خودش میکنه.
عیسو که میاد خیلی ناراحت میشه. اما یادم نمیاد که با داداشش دعوا معوا هم می کنن یا نه!!!
خلاصه با استناد به خود تورات، کتاب مقدس یهودی ها، حضرت یعقوب از همون اول چیزی رو که حقش نبوده رو با کلک بدست آورده. یعنی بنی اسرائیل اصلا قوم به حقی نبودن. کلا با کلک و جر زنی پیغمبریشون شروع شد و یهودی ها، کلا میشن بچه های اسرائیل یا همون یعقوب.
پ.ن:
1 در داستان بالا، از تکرار زیاد کلمه "حضرت" جلوگیری کردم.
2 من به عنوان یه آدم عاقل و باغل (D:) قبول ندارم که خدا فقط پیغمبرشو با چلو بره و یه غذای توپ انتخاب بکنه و تازه به اسحاق هم نگه که دارن سرت کلاه میذارن.
3 من باورم نمیشه که حضرت یعقوب این جلب بازی ها رو در آورده باشه.
4 با استناد به خود تورات، بنی اسرائیل ریشه شون با کلک بوده. پس عبارت " ما قوم برگزیده خدا هستیم" اصلاً یه چاخان ناجور میشه....
5 این یعنی یا توراتشون ایراد داره و یا اصلیتشون و راه سومی وجود نداره.

۲ نظر:

پریسا. گفت...

همون راه سومی وجود نداره!

Z.M گفت...

من از همون اولم می دونستم تو بچه عاقلی هستی
P: