دوشنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۸۸

خونه جديد و هزار و يك مكافات جديد...

اين كاوه ميگفت:" دارم تمرين ميكنم شبا با صداي سيفون همسايه از خواب بيدار نشم."
ما گفتيم:" آي كه چقدر اين پسره سوسوله."
حالا روزگار ما تو خونه جديد همينجوره...
دوباره يكي دو ماهي طول ميكشه تا پروسه هاي اداري طي بشه و ما به اينترنت دسترسي پيدا كنيم.
خلاصه اگه ديدين ما چيز ميز جديد مديدي نوشتيم، بدونين اومديم خونه مامانم اينا...

هیچ نظری موجود نیست: