من عجب روسای بی ادبی دارم به خداها!!!
دیروز آقای الف اومده و جلوی اونهمه آدم میگه:
خانوم Z.M! شنیدیم سایت رو شخم زدینا!!!!
و من نمیدونستم بخندم یا بزنم زیر گریه و یا یه کشیده محکم بخوابونم تو گوش کسی که کار موجودی به نام گاو رو برای آدمی که سایتی رو متحول کرده نسبت میده
تنها کاری که تونستم بکنم این بود که تو دلم گفتم:"ولش کن. بلد نیست درست حرف بزنه. دست خودش نیست."
همه می خندیدن و من هم طبق همون شیوه سابق چون نمیخواستم کنف شم، بلند تر از بقیه میخندیدم...D:
۲ نظر:
به نکته ی جالبی اشاره کردین! این یعنی اینکه ما حتی بلد نیستیم درست و حسابی حرف بزنیم!
من میگم نویسندگی که همش رمان نوشتن نیست. خیلی چیز ها رو میشه مکتوب کرد. مثلا من پیشنهاد میکنم یه کتاب بنویسید با نام" غلط حرف نزنیم"!
هی روزگار! این حرفا را می شنوم دلم می گیره! بیا یه نگاه بیانداز ببین سئوال چهارم راجع به رییس بزرگ خیلی آدم فهیمی است، چون... را تو پی نوشت عوض کردم!
یه روز هم نتوانست فهیم بماند!
ارسال یک نظر