جمعه، فروردین ۲۳، ۱۳۸۷

اولین و آخرین نطق سیاسی من...

من اگه میگم که سیاسی نیستم، والله بالله نیستم...(بنده در تمام عمرم شاید مجموعاً 10 دقیقه هم اخبار نگاه نکرده باشم.)
اگه خونه گرون شده، والله واسه منم گرون شده...
منم توی کارم با سیاست های جدید دچار مشکل شدم...
من هم توی ادارات دولتی کارم گیر افتاده...
منم روزانه با 2-3 تا آدم کله پوک سرو کله میزنم...
اما به خدا غر زدن چاره کار نیست...
یعنی چی که تا دور هم جمع میشین از فلان حزب و فلان گروه و بیسار آدم سیاسی و ... صحبت میکنین؟؟...
چرا اینقدر میخواین عقایدتون رو به دیگران تحمیل کنین؟؟...
برای صد هزارمین بار...
بنده هرگز علاقه ای به هیچ عمل سیاسی و حزبی و هزار و یک چیز دیگه که اسمشو بلد نیستم، ندارم...
عقیده شخصی من اینه که اگه همه آدما خوب باشن، جامعه خوبی تشکیل میشه...
نه اگه همه رهبرا خوب باشن...
کاشکی فقط یه روز خدا یه کاری میکرد که کسی نمیتونست تو اون روز دروغ بگه (عین فیلم Lier Lier جیم کری)..
اونوقت بود که آبروی هر کسی که کوس "انا الحق" میزنه، میرفت...
"هر کس" و نه " هر سیاستمدار"...

۲ نظر:

ناشناس گفت...

معلوم نیست کدام تنابنده ای چپ چپ به نوشته های اینچنین شما نگاه کرده که چین تصمیمی گرفتین!
به هر حال من یکی خوشحال میشدم وقتی مطالبی از این دست پست میکردین!

Z.M گفت...

فایده نداشت...
با این نصیحت تیرمن هم به سیاست علاقه مند نشدم...