دوشنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۸۹

دپرس شدم و رفت پی کارش.

دیگه دیدن هیچ فیلمی خوشحالم نمیکنه.
دیگه ساعتها کار کردن راضیم نمیکنه.
دیگه تر و تمیز کردن و شست و شوی منزل شادم نمیکنه.
دیگه دیدن عکس های عروسیم و مقایسه با 1001 عروس دیگه که دیدم رو دوست ندارم.
دیگه دلم نمیخواد برم خرید.
دیگه خوردن شکلات حس تو بهشت بودن رو بهم نمیده.
دیگه دلم نمیخواد برم و ساعتها درباره هنرپیشه های هالیوودی بخونم.
دیگه از ورزش کردن لذت نمیبرم.
دیگه دلم نمیاد بشینم و 90 دیقه فوتبال ببینم.
دیگه از کفشهای اسپرت خوشم نمیاد.
دیگه شلوار لی نمیپوشم.
دیگه به هیچ جوکی نمیخندم.
دیگه در روز بیشتر از 4-5 ساعت نمیتونم بخوابم.
شاید اگه برم مسافرت حالم بهتر بشه.

هیچ نظری موجود نیست: