یکشنبه، مهر ۲۸، ۱۳۸۷

خسته ام من...

باید دوباره برم تو کار ورزش و لاغری و ...
از این دخترهای موجود در هر فیلم و آهنگی که اینقدر لاغرن، بیزارم...
در واقع حسودیم میشه...
تازگیا تو تهران باد پاییزی داره میاد و یکم هوا رو به سردی داره میره...
به قول قدیمیا هوا دزده...
باید حسابی خودتونو بپوشونین که اگه اول پاییز مریض بشین، تا آخر زمستون همینجور مریض میمونین...
باد پاییزی سینوس های ما رو هم بی نصیب نذاشت...
برای پیدا کردن یه سارافون قشنگ و خوش رنگ، مجبور شدم به مغازه لباسهای بارداری برم تا به جای اینکه برم یکی بدوزم، تنها اون گشاده رو با دو تا درز و ساسون اندازه اش کنم...
تو روح این لباس دوز ها .... که یه لباس قشنگ نمیتونن بدوزن...
مدام شعر جواد یساری رو زمزمه میکنم که :
"خسته ام من...
خسته ام من...
مثل مرغ بال و پر شکسته ام من..."

هیچ نظری موجود نیست: