پنجشنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۸۷

اصلاً موضوع چیه؟

میگه:
-استعداد همه اش ذاتی نیست...
میگم:
-پس چیه؟ اکتسابی؟ ولمون کن حاجی...
-الاغ! یکم فکر کن، بعد شروع کن بلبلی کردن...
-درست حرف بزن تا نیومدم و یه دونه بخوابوندم تو گوشت ها!!...
-باشه بابا. غلط کردم...
با شیطنت خاص خودم میگم...
-آهاااان... بیشتر... یکم بیشتر منت کشی کن...
ابروهاش تو هم میره و در حالیکه میخواد لبخندش رو به زور محو کنه تا برگرده سر اصل مطلب میگه:
-پدر سوخته! الآن اصلا حوصله این لوس بازیها رو ندارم.من میگم که...
بعد شروع میکنه به ادله آوردن که منو قانع کنه...
-مثلاً دو تا آدم رو در نظر بگیر که صداشون خیلی قشنگه. یکیشون به دلیل ضعف فرهنگی و از این جور چرت و پرتا میره و تو صحرا شروع میکنه واسه بع بعی ها میخونه، اونیکی با پول باباش میره L.A و میشه خواننده محبوب دلها...
استعداد تو هنر و منطق و صحبت کردن و ورزش کردن و هزار تا کوفت و زهرمار دیگه هم بماند...(اینقدر با حرارت حرف میزنه که وقتی میگه کوفت، آب دهنش تا 2 متر اونورتر هم میپره...)
-منم که دارم همین رو میگم پدر آمرزیده. خدا به اون دو نفر یه استعداد رو داده. اما امکاناتشون با هم فرق داشته. اینی که اکتسابیه، امکاناته. نه استعداد. نه ذوق و قریحه...
.
.
.
راستی چرا بعضی وقتا آدما منظورشون یکیه. اما به جرم تفاوت در بیان حرف همو نمیفهمن؟

۲ نظر:

ناشناس گفت...

جواب این سئوالت رو نمیدونم ...
الان فقط اومدم ببینم میتونم نظر بدم دیدم ...آره. انگار درست شد.

Z.M گفت...

تو رو خدا منو اینجوری شرمنده نکنین...
نظر دادن اینجا که عین آب خوردنه...
من چی کار کنم که شماها راحت باشین؟؟؟...